هنگامى كه علىعليه السّلام در جنگ صفّين سرگرم نبرد بود، در ميان هر دو صف كارزار، مراقب حركت ووضعيّت خورشيد بود (تا ببيند چه وقت به وسط آاسمان مى رسد تا نماز ظهر رابخواند).
ابن عبّاس عرض كرد: ((يا اميرالمؤ منين ،اين چه كارى است كه مى كنيد ؟))
حضرت فرمود: ((منتظر زوال هستم تا نماز بخوانيم .))
ابن عبّاس گفت : ((آيا حالاوقت نماز است با وجود اينكه سرگرم پيكار هستيم ؟))
على (ع ) فرمود: ((جنگ مابا ايشان بر سر چيست ؟ تنها به خاطر نماز است كه با آنها نبرد مى كنيم
ابن عبّاس عرض كرد: ((يا اميرالمؤ منين ،اين چه كارى است كه مى كنيد ؟))
حضرت فرمود: ((منتظر زوال هستم تا نماز بخوانيم .))
ابن عبّاس گفت : ((آيا حالاوقت نماز است با وجود اينكه سرگرم پيكار هستيم ؟))
على (ع ) فرمود: ((جنگ مابا ايشان بر سر چيست ؟ تنها به خاطر نماز است كه با آنها نبرد مى كنيم
.سفينة البحار،ج 2 ص 43.
از قول فرزند امامنقل شده است :
((روز اولى كه شاه رفت ، ما در نوفللوشاتو بوديم .
نزديك به سيصد الى چهارصد خبرنگار اطراف منزل امام جمع شدهبودند. تختى گذاشتند و امام روى آن ايستادند.تمام دوربينها كار مى كرد. قرار بود هرچند نفر خبرنگار يك سؤ ال بكنند. دو سه سؤ ال از امام شد كه صداى اذان ظهر شنيدهشد. بلافاصله امام محل را ترك كردند و فرمودند: وقت فضيلت نماز ظهر مى گذرد. تمامحاضرين از اين كه امام صحنه را ترك كردند، متعجّب شدند. كسى از امام خواهش كرد چنددقيقه اى صبر كنيد تا حداقل چهار پنج سؤ ال ديگر بشود. امام با عصبانيّت فرمودند: به هيچ وجه نمى شود. و رفتند
((روز اولى كه شاه رفت ، ما در نوفللوشاتو بوديم .
نزديك به سيصد الى چهارصد خبرنگار اطراف منزل امام جمع شدهبودند. تختى گذاشتند و امام روى آن ايستادند.تمام دوربينها كار مى كرد. قرار بود هرچند نفر خبرنگار يك سؤ ال بكنند. دو سه سؤ ال از امام شد كه صداى اذان ظهر شنيدهشد. بلافاصله امام محل را ترك كردند و فرمودند: وقت فضيلت نماز ظهر مى گذرد. تمامحاضرين از اين كه امام صحنه را ترك كردند، متعجّب شدند. كسى از امام خواهش كرد چنددقيقه اى صبر كنيد تا حداقل چهار پنج سؤ ال ديگر بشود. امام با عصبانيّت فرمودند: به هيچ وجه نمى شود. و رفتند
سیمای فرزانگان ، ص 159
مرحوم ملا محمّد تقى برغانى از روحانيانى بود كه در محراب عبادت به هنگام سحر درحالى كه مشغول خواندن مناجات((خمس عشرة))در سجده بود به دست فرقه بابيه به شهادت رسيد. در احوال اومى نويسند:
((عبادت آن جناب (قدس سره ) چنان بود كههميشه از نصف شب تا طلوع صبح صادق به مسجد خود مى رفت و به مناجات ادعيه و تضرع وزارى و تهجد اشتغال داشت و مناجات خمس عشرة را از حفظ مى خواند بر اين روش و شيوهپسنديده استمرار داشت تا اينكه در يكى از آن شب ها شربت شهادت نوشيد. مكرّر در فصلزمستان ديده مى شد كه در پشت بام مسجد خود در حالى كه برف به شدّت مى باريد، درنيمه شب پوستين بر دوش و عمّامه بر سر داشت و مشغول تضرع و مناجات بود و در حالتايستاده ، دستها را به سوى آسمان بلند مى كرد تا برف سراسر قامت مباركش را از سر تانوك پا سفيدپوش مى كرد.
((عبادت آن جناب (قدس سره ) چنان بود كههميشه از نصف شب تا طلوع صبح صادق به مسجد خود مى رفت و به مناجات ادعيه و تضرع وزارى و تهجد اشتغال داشت و مناجات خمس عشرة را از حفظ مى خواند بر اين روش و شيوهپسنديده استمرار داشت تا اينكه در يكى از آن شب ها شربت شهادت نوشيد. مكرّر در فصلزمستان ديده مى شد كه در پشت بام مسجد خود در حالى كه برف به شدّت مى باريد، درنيمه شب پوستين بر دوش و عمّامه بر سر داشت و مشغول تضرع و مناجات بود و در حالتايستاده ، دستها را به سوى آسمان بلند مى كرد تا برف سراسر قامت مباركش را از سر تانوك پا سفيدپوش مى كرد.
سیمای فرزانگان ، ص 170
ابراهيم بن موسىاز القزّاز مى گويد: امام رضا عليه السّلام به عنوان استقبال از بعضى از طالبانخارج شد (در حالى كه من با عده اى از ياران با آن حضرت همراه بوديم ). وقت نماز فرارسيد. قصرى در آن حوالى بود. امام (ع ) با ياران به سوى آن رفتند و در كنار سنگبزرگى ايستادند و سپس امام به من فرمودند: ((اذانبگو.))
عرض كردم : ((منتظر رسيدن و ملحق شدن بعضى از ياران هستيم كهبيايند.))
حضرت فرمود: ((خدا تو را بيامرزد، نماز را از اول وقت بدون عذر به تاءخيرنيانداز. بر تو باد خواندن نماز در اول وقت .))
راوىگفت : پس اذان گفتم و نماز خوانديم .(5)
خواننده محترم ،نمازى كه امام رضا (ع ) به پا داشت ، نماز جماعت بود كه هر چه جمعيت بيشتر باشدثواب نماز جماعت بيشتر است ، ولى توجه نموديد كه امام (ع ) اجازه نفرمود نماز اولوقت ، به خاطر رسيدن و ملحق شدن بقيه ياران به تاءخير بيفتد، بلكه تاءكيد كرد كهنماز اول وقت خوانده شود و تاءخير را صلاح ندانست . اينكه امام رضا (ع ) فرمود: ((اى موسى ، بر تو باد كه هميشه نماز را در اول وقت بپادارى))خطاب به فرد فرد ماست و اختصاص به آن شخصندارد.
عرض كردم : ((منتظر رسيدن و ملحق شدن بعضى از ياران هستيم كهبيايند.))
حضرت فرمود: ((خدا تو را بيامرزد، نماز را از اول وقت بدون عذر به تاءخيرنيانداز. بر تو باد خواندن نماز در اول وقت .))
راوىگفت : پس اذان گفتم و نماز خوانديم .(5)
خواننده محترم ،نمازى كه امام رضا (ع ) به پا داشت ، نماز جماعت بود كه هر چه جمعيت بيشتر باشدثواب نماز جماعت بيشتر است ، ولى توجه نموديد كه امام (ع ) اجازه نفرمود نماز اولوقت ، به خاطر رسيدن و ملحق شدن بقيه ياران به تاءخير بيفتد، بلكه تاءكيد كرد كهنماز اول وقت خوانده شود و تاءخير را صلاح ندانست . اينكه امام رضا (ع ) فرمود: ((اى موسى ، بر تو باد كه هميشه نماز را در اول وقت بپادارى))خطاب به فرد فرد ماست و اختصاص به آن شخصندارد.
بحارالانوار، ج 83، ص 21.
ابن عبّاس گويد: من و سلمان در زير درختى نشسته بوديم . سلمان شاخه درختى را كه برگهايش خشك شدهبود، جنباند و در نتيجه آن همه برگها به زمين ريخت . جناب سلمان فرمود: ((اى ابوعثمان ، از من نمى پرسى كه چرا چنين كردم ؟))
گفتم : ((سبب اين كار چهبود؟))
فرمود: ((باپيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در زير اين درخت نشسته بوديم ، آن حضرت چنينكرد كه من كردم و سپس به من فرمود: اى سلمان ، از من نمى پرسى كه چرا چنين كردم ؟من عرض كردم : يا رسول اللّه ، سبب چه بود؟ حضرت فرمود: مؤ من چون وضو بگيرد بر آنوجهى كه دستور آمده بود، و بعد از آن نمازهاى پنجگانه شبانه روز را بجاى آورد،گناهان او بريزد بسان اين برگها كه از اين درخت فرو ريخت .))
آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود:
((و اقم الصلوة طرفى النّهار و زلفا من اللّيل ...
و بپاى دار نماز را هر دو سر روز و پاره هايىاز شب
گفتم : ((سبب اين كار چهبود؟))
فرمود: ((باپيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در زير اين درخت نشسته بوديم ، آن حضرت چنينكرد كه من كردم و سپس به من فرمود: اى سلمان ، از من نمى پرسى كه چرا چنين كردم ؟من عرض كردم : يا رسول اللّه ، سبب چه بود؟ حضرت فرمود: مؤ من چون وضو بگيرد بر آنوجهى كه دستور آمده بود، و بعد از آن نمازهاى پنجگانه شبانه روز را بجاى آورد،گناهان او بريزد بسان اين برگها كه از اين درخت فرو ريخت .))
آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود:
((و اقم الصلوة طرفى النّهار و زلفا من اللّيل ...
و بپاى دار نماز را هر دو سر روز و پاره هايىاز شب
تفسير منهاج الصادقين ، ج 4، ص 462.
روزى حضرتاميرالمؤ منين (ع ) در مسجد كوفه جوانى را مشغول نماز خواندن ديد. جوان با حضور قلبو توجه تام نسبت به آداب نماز، نماز مى خواند. حضرت به او فرمود: ((اى جوان ، تاءويل نماز چيست ؟))
جوان عرض كرد: ((آيا نمازرا جز عبوديت ، تاءويلى است ؟! كه بدون آن ، ناقص و ناپسند است . تاءويل حقيقتنماز، عبارت است از: قربت ، خلوص ، حضور قلب و توجّه ، معرفت خدا و محبّت اهل بيتعليهم السّلام ، كه بدون آن هيچ عملى صحيح نخواهد بود، اگر چه در همه دهر صائم وروزه دار باشد و در بين صفا و مروه به عبادت قيام كند.)) (8)
آرى ، روح نمازهمانا قربت و خلوص ، توجّه و حضور قلب ، و معرفت و محبّت اهل بيت عليهم صلوةالمصلّين است .
جوان عرض كرد: ((آيا نمازرا جز عبوديت ، تاءويلى است ؟! كه بدون آن ، ناقص و ناپسند است . تاءويل حقيقتنماز، عبارت است از: قربت ، خلوص ، حضور قلب و توجّه ، معرفت خدا و محبّت اهل بيتعليهم السّلام ، كه بدون آن هيچ عملى صحيح نخواهد بود، اگر چه در همه دهر صائم وروزه دار باشد و در بين صفا و مروه به عبادت قيام كند.)) (8)
آرى ، روح نمازهمانا قربت و خلوص ، توجّه و حضور قلب ، و معرفت و محبّت اهل بيت عليهم صلوةالمصلّين است .
نماز از ديدگاه قرآن و حديث ص 138.
مرد نابينايى بهمحضر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شرف ياب شد و عرض كرد: ((يا رسول اللّه ، چشمانم ديد ندارد و چه بسا پيش آمده كهاذان مسجد را مى شنوم ولى كسى پيدا نمى شود كه دستم را بگيرد و براى اقامه نمازجماعت در كنار شما مرا به مسجد بياورد.))
پيامبرصلّى اللّه عليه و آله و سلّم به او فرمود: ((طنابى بهدر منزلت ببند و آن را به در مسجد وصل كن و با كمك آن خود را به مسجد برسان و درنماز جماعت شركت كن.
پيامبرصلّى اللّه عليه و آله و سلّم به او فرمود: ((طنابى بهدر منزلت ببند و آن را به در مسجد وصل كن و با كمك آن خود را به مسجد برسان و درنماز جماعت شركت كن.
لثالى الاخبار، ج 4، ص 205.
عربى وارد مسجدپيامبر صلّى اللّه عليه وآله و سلّم شد، با عجله تمام دو ركعت نماز گذاشت ، در هيچركنى شرايط و آداب مربوطه نكرد و در قرائت و حفظ مخارج و الفاظ و حروف و كلمات هيچگونه دقّتى به عمل نياورد. به عبارت ديگر، نماز را با طماءنينه و سكون ، و وقار وخضوع و خشوع به جا نياورد. آنگاه براى دريافت مزد نمازى كه خوانده بود دستهايش رابه آسمان برداشت و گفت : ((خدايا، اعلى علّيين ، بهشترا روزى من كن و قصرى زرّين و چهار حوريه به من عطا فرما.))
از قضا امام سجّاد (ع ) در آنجا حضور داشت و نمازخواندن شتابزده و در خواست اعرابى را از خداوند شنيد، پس خطاب به او فرمود: ((اى برادر عرب ، كابين و ازدواج بزرگى طلب مى كنى)).
يعنى نمازى كه تو با اين وصف گزارده اى ، شايستگىدرخواست بهترين نعمتها و عالى ترين مكانها را از درگاه بارى تعالى ندارد.
از قضا امام سجّاد (ع ) در آنجا حضور داشت و نمازخواندن شتابزده و در خواست اعرابى را از خداوند شنيد، پس خطاب به او فرمود: ((اى برادر عرب ، كابين و ازدواج بزرگى طلب مى كنى)).
يعنى نمازى كه تو با اين وصف گزارده اى ، شايستگىدرخواست بهترين نعمتها و عالى ترين مكانها را از درگاه بارى تعالى ندارد.
نماز از ديدگاه قرآن و حديث ، ص 154.
ابوبصير يار باوفاى حضرت امام جعفر صادق (ع ) مى گويد: در زمان شهادت حضرت صادق (ع ) در مدينهمنوّره حضور نداشتم . پس از مراجعت از سفر، به عنوان تغزيت و تسليت به محضر((امّ حميده))همسر آن حضرت رفتم . امّ حميده وقتى مرا ديد، به شدت گريست و فرمود: ((اىابا محمّد،(11)كاش در هنگام رحلت آن جناب حاضر بودى و مى ديدىكه آن حضرت يكى از دو چشمان مباركش را بست و سپس فرمود: خويشان و اقوام و هر كس راكه به من لطف و محبتى دارد خبر كنيد تا بيايند. وقتى همه به حضور آن جناب رسيدند ودر دور بسترش گرد آمدند، فرمود: هرگز شفاعت ما به كسى كه نمازش را سبك بشمارد واستخفاف به نماز داشته باشد، نمى رسد.))(12)
بزرگترين آرزوى ما در آخرت ، شفاعت پيامبر وآل گرامى اش - عليهم صلوة المصلّين - است . بنابراين ، نبايد به نمازمان با بىتوجهى برخورد كنيم و براى آن اهميتى قائل نباشيم ، چرا كه در اين صورت از نعمت بزرگشفاعت محروم مى شويم . بحارالانوار، ج 82، ص 236
بزرگترين آرزوى ما در آخرت ، شفاعت پيامبر وآل گرامى اش - عليهم صلوة المصلّين - است . بنابراين ، نبايد به نمازمان با بىتوجهى برخورد كنيم و براى آن اهميتى قائل نباشيم ، چرا كه در اين صورت از نعمت بزرگشفاعت محروم مى شويم . بحارالانوار، ج 82، ص 236
در سال 1363 هجرىقمرى رحمت حقتعالى از شهر قم و حومه آن قطع شده و از آغاز بهار تا اوايل خرداد حتىقطره اى باران از آسمان نازل نشده بود. دشت و هامون خشك و مزارع در اثر بى آبىپژمرده شده بود و آخرين مراحل حيات خود را طى مى كرد. ابرهاى اندوه و وحشت بر سراسرمنطقه سايه افكنده بود و خرمن اميد مردم را بر باد مى داد. در چنين موقعيت خطرناك وساعات وحشتناكى كه اميد افراد رفته رفته به نااميدى مبدّل مى شد و بيم قحطى و غلااين سامان را تهديد مى كرد، نسيم صبح رحمت وزيدن گرفت : يگانه مرد ايمان و خداپرستىكه در كانون معرفت ، اسرار حقيقت آموخته بود و آن گوهر گرانبهايى كه در گنجينه تقواو فضيلت براى چنين موقعى اندوخته شده بود، با عزمى متين و ايمانى راسخ دامان همّتبه كمر زد و تصميم گرفت به وسيله نماز استسقاء و دعا، از منبع رحمت الهيّه طلبباران نمايد و روى عجز و نياز به درگاه خداوند رحيم بى نياز آورد. پس ، اراده خودرا به عموم طبقات اعلام كرد و در روز جمعه يك ساعت بعد از طلوع آفتاب عازم گرديد تابا رعايت دستور مقدس اسلام مشغول نماز شود.
مردمى كه بر اثر سستى ايمان بهخداوند، خوش گمان نبودند، به رغم فساد درونى خود، از راه خيرخواهى ، به حضرتش معروضداشتند: ((ممكن است اين نماز، بى اثر بماند و به مقامشامخ شما لطمه بخورد.))
ولى آن رادمرد، با حسن ظنّىكه به خداى خود داشت و جز خداى خود هيچ كس را نمى ديد و جز سخن حق سخنى نمى شنيد،بدين سخنان وقعى نگذارد و فرمود: ((من به دستورى كه ازشارع اسلام رسيده است عمل مى كنم و وظيفه خود را انجام مى دهم و بيمى از گفته اين وآن ندارم . آنچه صلاح باشد، واقع خواهد شد.))
آنگاهطبق مقررّات دينيّه خود با جمعى از مردان با ايمان و با داشتن روزه ، چنانكه دستوررسيده است ، رداى مبارك را از راست به چپ و برعكس انداخت و با پاى برهنه ، مانندعموى بزرگوارش حضرت ثامن الائمّه علىّ بن موسى الرّضا عليه السّلام كه در((مرو))خراسان براى استسقاء بهبيابان رفت ، استغفار كنان رهسپار سمت خارج((خاك فرج))گرديد و به اميد فتحو فرج رو به بيابان نهاد.
اين حادثه مصادف با زمانى بود كه متّفقين ايران رااشغال كرده و واحدهايى از سربازان انگليسى و امريكايى در حدود((خاك فرج))استقرار يافتهبودند. در اين ميان چند نفر از دشمنان قرآن از فرقه ضالّه و مضلّه بهائيّه ، بهآنها خبر داده بودند كه عده زيادى از اهالى در نظر دارند به اين محدوده بيايند وچاه آبى را كه مورد استفاده شماست پر كنند و بعد براى نابود كردنتان به شما حلمهبياروند.
نيروهاى متّفقين كه اين خبر را شنيدند، چون از جريانات و قضايا هيچاطّلاعى نداشتند و از طرفى هم هياهوى مردم اين گفته ها را تاءييد مى كرد، كاملابراى دفاع آماده شدند و حتى تيربارها را به سوى جمعيت قرار دادند تا هنگام حملهمردم از خود دفاع كنند.
مرحوم آية اللّه فقيد كه تنها متوجه خدا بود و هدفى خاصداشت ، با نهايت رشادت و متانت به راه خود ادامه داد و با حضور و متجاوز از بيستهزار تن از همراهان ، در حال تضرع و خشوع به ذات مقدس ربوبى ، نماز استسقاء رابجاى آورد و آن را با خطبه و دعا پايان مى داد.
دلها پرتپش و رنگ از رخ افرادپريده بود. هر كس با خود زمزمه مى كرد كه آيا دعا به هدف اجابت خواهد رسيد يا خير؟متخصّصان اروپايى كه در لشكر متّفقين بودند، اوضاع جوّى را به دقّت مورد بررسى قرارداده و اظهار داشتند كه علائمى از نزول باران به چشم نمى خورد.
روز ديگر، بازمرحوم آية اللّه فقيد - اعلى اللّه مقامه الشّريف - با جمعى از خوّاص اهل علم باخضوع و خشوع بيشترى به خارج محدوده رفتند و به حكم((منلجّ بابا ولجّ))بر اصرار و استغاثه افزودند و با چشمگريان و دل بريان چنين با خداى تو راز و نياز كردند: ((خدايا، اگر بندگان تو مخالفت و معصيت تو را مى كنند، توآنان را به غضب خود و قطع رحمتت ، مؤ اخذه مفرما و بر آنان رحم كن ، كه تو ارحمالرّاحمينى .))
آنگاه از قبيل ادعيه ماءثوره و غيرماءثوره خواندند و به سجده افتادند و با تضرع و زارى تقاضاى نزول رحمتكردند.
ناگهان آثار رحمت حقتعالى در آسمان ظاهر گرديد و ابرهاى متراكم ، آسمانقم را پوشانيد. مردم به سوى خانه ها روانه شدند، ولى هنوز به مقصد نرسيده بودند كهباران سيل آسيايى شروع به باريد كرد و شهر و حومه را سيراب ساخت ، بطوريكه سيل دررودخانه قم به راه افتاد. روح تازه اى در سراسر باغات و مزارع و بيابانهاى سوزاندميده شد و زمين كه بر اثر بى آبى خشك و تفته شده بود، خلد برين گرديد.
ظهور اينكرامت بزرگ و دعاى سريع الاجابه ، در جهان اثر عجيبى بخشيد، بطوريكه ژنرالها وفرماندهان لشكر متّفقين نيز تسليم مقامات دينى شدند و از آن بزرگوار خواستند براىرفع غائله جنك جهانى دعا فرمايند و مقامات رسمى لندن و واشنگتن وقوع اين حادثه شگفتانگيز را از طريق راديو، در تمام دنيا پخش كردند. در نتيجه ، حقّانيت دين مبيناسلام و ارزش حوزه علميّه قم عملا بر جهانيان آشكار گشت و بر آن مردم عادى و عناصرناپاكى كه به ديانت اسلام و حوزه علميّه قم به نظر منفى و حقارت ميگريستند، ثابت شدكه مردان پاك و بافضيلتى در عالم هستند كه بى واسطه با عالم غيب پيوستگى پيدا مىكنند و مى توانند با نيروى ايمان جهانى را تكان دهند و طبيعت را با اذن خداوند درزير فرمان آورند
مردمى كه بر اثر سستى ايمان بهخداوند، خوش گمان نبودند، به رغم فساد درونى خود، از راه خيرخواهى ، به حضرتش معروضداشتند: ((ممكن است اين نماز، بى اثر بماند و به مقامشامخ شما لطمه بخورد.))
ولى آن رادمرد، با حسن ظنّىكه به خداى خود داشت و جز خداى خود هيچ كس را نمى ديد و جز سخن حق سخنى نمى شنيد،بدين سخنان وقعى نگذارد و فرمود: ((من به دستورى كه ازشارع اسلام رسيده است عمل مى كنم و وظيفه خود را انجام مى دهم و بيمى از گفته اين وآن ندارم . آنچه صلاح باشد، واقع خواهد شد.))
آنگاهطبق مقررّات دينيّه خود با جمعى از مردان با ايمان و با داشتن روزه ، چنانكه دستوررسيده است ، رداى مبارك را از راست به چپ و برعكس انداخت و با پاى برهنه ، مانندعموى بزرگوارش حضرت ثامن الائمّه علىّ بن موسى الرّضا عليه السّلام كه در((مرو))خراسان براى استسقاء بهبيابان رفت ، استغفار كنان رهسپار سمت خارج((خاك فرج))گرديد و به اميد فتحو فرج رو به بيابان نهاد.
اين حادثه مصادف با زمانى بود كه متّفقين ايران رااشغال كرده و واحدهايى از سربازان انگليسى و امريكايى در حدود((خاك فرج))استقرار يافتهبودند. در اين ميان چند نفر از دشمنان قرآن از فرقه ضالّه و مضلّه بهائيّه ، بهآنها خبر داده بودند كه عده زيادى از اهالى در نظر دارند به اين محدوده بيايند وچاه آبى را كه مورد استفاده شماست پر كنند و بعد براى نابود كردنتان به شما حلمهبياروند.
نيروهاى متّفقين كه اين خبر را شنيدند، چون از جريانات و قضايا هيچاطّلاعى نداشتند و از طرفى هم هياهوى مردم اين گفته ها را تاءييد مى كرد، كاملابراى دفاع آماده شدند و حتى تيربارها را به سوى جمعيت قرار دادند تا هنگام حملهمردم از خود دفاع كنند.
مرحوم آية اللّه فقيد كه تنها متوجه خدا بود و هدفى خاصداشت ، با نهايت رشادت و متانت به راه خود ادامه داد و با حضور و متجاوز از بيستهزار تن از همراهان ، در حال تضرع و خشوع به ذات مقدس ربوبى ، نماز استسقاء رابجاى آورد و آن را با خطبه و دعا پايان مى داد.
دلها پرتپش و رنگ از رخ افرادپريده بود. هر كس با خود زمزمه مى كرد كه آيا دعا به هدف اجابت خواهد رسيد يا خير؟متخصّصان اروپايى كه در لشكر متّفقين بودند، اوضاع جوّى را به دقّت مورد بررسى قرارداده و اظهار داشتند كه علائمى از نزول باران به چشم نمى خورد.
روز ديگر، بازمرحوم آية اللّه فقيد - اعلى اللّه مقامه الشّريف - با جمعى از خوّاص اهل علم باخضوع و خشوع بيشترى به خارج محدوده رفتند و به حكم((منلجّ بابا ولجّ))بر اصرار و استغاثه افزودند و با چشمگريان و دل بريان چنين با خداى تو راز و نياز كردند: ((خدايا، اگر بندگان تو مخالفت و معصيت تو را مى كنند، توآنان را به غضب خود و قطع رحمتت ، مؤ اخذه مفرما و بر آنان رحم كن ، كه تو ارحمالرّاحمينى .))
آنگاه از قبيل ادعيه ماءثوره و غيرماءثوره خواندند و به سجده افتادند و با تضرع و زارى تقاضاى نزول رحمتكردند.
ناگهان آثار رحمت حقتعالى در آسمان ظاهر گرديد و ابرهاى متراكم ، آسمانقم را پوشانيد. مردم به سوى خانه ها روانه شدند، ولى هنوز به مقصد نرسيده بودند كهباران سيل آسيايى شروع به باريد كرد و شهر و حومه را سيراب ساخت ، بطوريكه سيل دررودخانه قم به راه افتاد. روح تازه اى در سراسر باغات و مزارع و بيابانهاى سوزاندميده شد و زمين كه بر اثر بى آبى خشك و تفته شده بود، خلد برين گرديد.
ظهور اينكرامت بزرگ و دعاى سريع الاجابه ، در جهان اثر عجيبى بخشيد، بطوريكه ژنرالها وفرماندهان لشكر متّفقين نيز تسليم مقامات دينى شدند و از آن بزرگوار خواستند براىرفع غائله جنك جهانى دعا فرمايند و مقامات رسمى لندن و واشنگتن وقوع اين حادثه شگفتانگيز را از طريق راديو، در تمام دنيا پخش كردند. در نتيجه ، حقّانيت دين مبيناسلام و ارزش حوزه علميّه قم عملا بر جهانيان آشكار گشت و بر آن مردم عادى و عناصرناپاكى كه به ديانت اسلام و حوزه علميّه قم به نظر منفى و حقارت ميگريستند، ثابت شدكه مردان پاك و بافضيلتى در عالم هستند كه بى واسطه با عالم غيب پيوستگى پيدا مىكنند و مى توانند با نيروى ايمان جهانى را تكان دهند و طبيعت را با اذن خداوند درزير فرمان آورند
آثار الحجة ، ص 146.
گرد آوری یدالله بهتاشی
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط قناد
آخرین مطالب